احتمالا بیشترین چیزی که این روزها به آن احتیاج داریم یک جفت "گوش شنوا" است.
گاهی فقط " شنیده شدن" تسکینی برای بیتابیها و بیقراریها است.
گوش شنوا، توانایی گوش دادن به دیگران بدون قضاوت است.
احساس شنیده شدن و درک شدن به ما کمک میکند تا احساس بهتری نسبت به خود داشته باشیم.
از طرفی وقتی ما "گوش شنوا" هستیم، میتوانیم جهان را از دیدگاه دیگران ببینیم و تجربیات جدیدی کسب نماییم.
به قول "عباس معروفی" در کتاب سمفونی مردگان:
"عادت کردهایم هر روز دوش بگیریم، اما یادمان میرود که ذهنمان هم به دوش نیاز دارد.
گاهی با یک غزل حافظ میتوان دوش ذهنی گرفت و خوابید. یک شعر از فروغ، تکهای از بیهقی، صفحهای از مزامیر، عبارتی از گراهام گرین، جملهای از شکسپیر، خطی از نیما... ولی غافلیم!
شبانهروز چقدر خبر و گزارش و مطلب آشغال میتپانیم توی کلهمان؟! بعد هم با همان کلهی بادکرده به رختخواب میرویم و توقع داریم در خواب پدربزرگمان را ببینیم که یک گلابی پوست کنده و با لبخند میگوید: بفرما!"