باخت تیم ملی فوتبال به قطر، پس لرزههای خودش رو هنوز داره نشون میده که از جملۀ اونها، مقایسۀ زیرساختها و امکانات دو کشور در حوزههای مختلف هست.
اخیراً هم جواد خیابانی در پخش زنده خطاب به ژیلا صادقی میخواست گلایههایی رو مطرح بکنه که با مانع مواجه شد و به حالت اعتراض و تلخ، صحبتش رو خورد.
یادداشت دکتر مجتبی لشکر بلوکی رو در خصوص باخت به قطر مطالعه کردم و احساس کردم شاید بد نباشه نکاتی رو در خصوص این نقطه نظرات بنویسم تا همه نگاه از بالاتری به مسائل داشته باشیم.
اساساً اینکه بیاییم قطر و ایران را مقایسه کنیم، از جهات بسیاری غلط است.
مقایسه با هدف الگوبرداری و دیدن واقعیات بسیار عالیست؛ اما اینکه بیاییم افسوس بخوریم، مسألهای را حل نمیکند.
دلیل نخست و مهم این غلط بودن مقایسه که باعث تداوم خطاهای برداشتی دیگر میشود، این هست که قطر یک کشور انقلابی نیست و ایران کشوری است که انقلابی در سال 1357 در آن صورت گرفته و نظام و حاکمیت آن برگرفته از انقلابی است که آن را جمهوری اسلامی ایران نامگذاری نمودهاند؛ خب طبیعتاً ممکن است بسیاری به این مسائل نقد داشته باشند که آن بحث کاملاً جداگانهای است؛ اما آیا نام قطر، "جمهوری اسلامی قطر" است؟
اگر همین یک تفاوت را معیاری قرار دهیم، مشخص است که بسیاری کشورهای دنیا نمیخواهند با یک کشور اسلامی و البته انقلابی در ارتباط باشند.
آیا آقای دکتر لشکر بلوکی، این پارامتر مهم رو در یادداشت اخیر خودشون لحاظ نمودهاند؟
علت جایگاه بلند قطر، صرفاً پیشرفت اقتصادی نیست! اساساً ایران با قطر قابل مقایسه نیست و قطر را باید با دوبی، هنگکنگ و سنگاپور مقایسه کرد.
قطر از جمله اقتصادهای کوچکی است که منابع طبیعی رانتی خوبی دارد. GDP (تولید ناخالص داخلی) قطر حدود ۲۰۰ میلیارد دلار است؛ دوبی، ۱۲۷ میلیارد دلار (کل امارات: ۵۰۰ میلیارد دلار)، هنگکنگ، ۳۶۰ میلیارد دلار و سنگاپور ۴۰۰ میلیارد دلار است. پس در این شاخص، قطر خیلی خوب نیست. جمعیت قطر هم حدود سه میلیون نفر است که از این تعداد، چهارصد و پنجاه هزار نفر از آن قطری هستند و باقی مهاجرند؛ امارات هم ده میلیون نفر جمعیت دارد که فقط یک میلیون آن اماراتی هستند. در حالی که هنگکنگ ۹۰ درصد چینی دارد، سنگاپور، ۸۰ درصدش چینی و مالایایی هستند؛ این یکی از تفاوتهای مهم کشورهایی مثل قطر و امارات و کوبت با سنگاپور و هنگکنگ است.
اگر اقتصاد منهای نفت را در نظر بگیریم، ۵۰ درصد GDP قطر مربوط به خدمات است؛ در حالی که این رقم در سنگاپور و امارات و هنگکنگ ۷۰ درصد است؛ قطر صنعت پتروشیمی، سیمان و فلزات دارد که در GDP سهم دارند؛ درآمد گازی قطر بیش از ۵۰ میلیارد دلار در سال نیست. ۱۴ میلیارد دلار درآمد قطر از خطوط هوایی است (معادل ۱۴ درصد از GDP خدمات) که این رقم در امارات، ۱۶ میلیارد دلار است، ولی در سنگاپور و هنگکنگ، این رقم خیلی کمتر است؛ چون قطر از حیث موقعیت جغرافیایی، میانۀ شرق و غرب است (البته اگر ایران ایر درست بود، قطر و امارات چنین جایگاهی نداشتند)؛ اما با وجود همۀ اینها اقتصاد قطر کماکان کوچک است و بین اقتصادهای بزرگ دنیا جایگاه بالایی ندارد. البته به نسبت جمعیت کمی که دارد، اقتصاد خوبی دارد؛ همچنین پیشبینی میشود ظرفیت اقتصاد انرژی قطر در شش سال آینده، ده درصد رشد کند.
قطریها با پول گازشان شروع به سرمایهگذاری در اروپا کردند، ولی این سرمایهگذاریها چندان خوب نبود و بیشتر کمکی به اروپا بود تا اینکه بخواهد برای قطر نفوذ اقتصادی دستوپا کند؛ البته با این کار توانستند در آنجا نفوذ سیاسی به دست آوردند. سرمایهگذاریهای خارجی هم در قطر به نسبت دوبی و هنگکنگ زیاد نبوده است. بنابراین در پاسخ به این سوال که قطر چگونه قطر شد، باید گفت که عاملش اقتصاد نبوده است و پاسخ را باید در راهبرد سیاسی قطریها در منطقه جستوجو کرد. صد البته این راهبرد سیاسی، حتی اسم انقلابی بودن را در دنیای سیاست امروز ندارد؛ چه برسد به محتوا.
مفهومی که در کشور ما از استقلال درک و ترویج میشود، با مفهوم استقلال در جاهای دیگر دنیا متفاوت است؛ آن مفهوم استقلال، یک استقلال کاملاً نسبی است و بیشتر در مقابل رقبا و رفقای منطقهای تعریف میشود نه در برابر قدرتهای بزرگ. وضعیت قطر و کشورهای جنوب خلیج فارس اینگونه نیست که بخواهند مقابل آمریکا بایستند و اصلاً چنین تصوری بین آنها وجود ندارد؛ آنها رقابت درون منطقهای دارند و در این رقابت منطقهای هر کشوری میکوشد با قدرتهای بزرگ رابطۀ متوازنی برقرار کند؛ طوری که اصل حاکمیت آنها توسط قدرتهای بزرگ تهدید نشود.