الآن که دارم این سطور را مینویسم، چشمانم از شدت خستگی و کمخوابی دارد میسوزد.
الآن که دارم این سطور را مینویسم، چشمانم از شدت خستگی و کمخوابی دارد میسوزد.
✍🏻 امشب زمانی که میخواستم فایل ویدئویی آموزشی را روی تلویزیون با فلش تماشا کنم، اتفاقی ثانیههایی روی شبکۀ ifilm افتاد و سکانس پایانی سریال ماندگار روزی روزگاری با بازی همیشه جاودان خسرو شکیبایی مشغول نمایش بود.
دوستی و رفاقتهای قدیمی بسیار باارزش است؛ اما اسمش روی خودشان هست: دوستی و رفاقتهای قدیمی.
ما هیچ وقت نمیتونیم برای همۀ کارهایی که دلمان میخواهد انجام دهیم، وقت داشته باشیم؛ اما همیشه برای کارهایی که برای ما اولویت دارد، زمان هست.
آیا این کارها را درست شناختهایم؟
من کسی رو که میگوید 24ساعت زمان هم کم است، دوریال قبول ندارم؛ چرا؟ چون عدم برنامهریزی خود را به عوامل بیرونی نسبت میدهند و بعد گلایه دارند چرا زمان نیست.
همیشه زمان هست؛ این ما هستیم که تعیین میکنیم چگونه زمان را برای زندگی خود مدیریت کنیم.
با شرافت زندگی کردن، هزینه دارد. اصلاً مگر ممکن است بدون داشتن شرافت، زندگی ارزشمندی داشت؟
ما انسانها اگر میخواهیم انسان باشیم و انسان بمانیم و رسم آدمیت را به جا بیاوریم، باید در جاهایی هزینه کنیم و حتی آسیب ببینیم تا بتوانیم گوهر درونی انسانیت را در خودمان حفظ کنیم.
مال حلال به دست آوردن و سر سفرۀ خانواده و خود بردن هم از مصداقهای باشرافت زندگی کردن هست.
شاید خیلی از جاها مجبور باشیم از امتیازات و جذابیتهایی به خاطر همین ارزش چشم بپوشیم؛ اما اطمینان داشته باشیم ارزشش را دارد و خدا در جایی برایمان جبران میکند.