«خب که چی؟» این را هر چند وقت یکبار به خودتان میگویید؟
اگر مدام دست به قلم باشید هرازچندگاهی خواهناخواه آن را به زبان خواهید آورد. پس از فکر کردن به هر ایدهای، به این فکر میکنی که چه فایده، این حرف را از هزار نفر دیگر بهتر از تو گفتهاند، خب که چی؟ نوعی حس بیمعنی بودنِ کار گریبان هر فرد اهل عملی را میگیرد. ویروس «خب که چی؟» حتا به کارهایی که بامعنا میپنداریم هم سرایت میکند.
درمان آن چیست؟ اول اینکه بدانیم هر درمانی موقت است: در لحظاتی چنان همه چیز برایت رنگ میبازد که جز «خب که چی؟» هیچ صدایی از ذهنت برنمیخیزد.
فقط باید از یک تفاوت مهم میان آدمها باخبر باشی:
دستاورد از آن کسیست که حتا وقتی موسیقی متن زندگیاش «خب که چی؟» است کماکان به آن کاری که تا حدی درست میپندارد و به آن علاقهمند است ادامه میدهد.
آیا «خب که چی؟» سراغ شما هم میآید؟ برای جلوگیری از انفعال چه میکنید؟