انسان وقتی به گذشتۀ خودش نگاه میکند، دستاوردهایش را هم مرور میکند.
این که چه چیزهایی را خلق کرد و چه چیزهایی را به این دنیا اضافه کرد؛ آیا باعث تأثیرگذاری بر زندگی انسانهای دیگر به شکل مثبت شد؟ آیا توانست حال خوب و لبخندی را بر لب دیگران بنشاند؟
نشریۀ هماتاقی دانشگاه لرستان، یکی از دستاوردهایی هست که تا زمان حیاتم همیشه به آن عشق میورزم و دوستش دارم و خواهم داشت.
نشریهای که با عشق برای همۀ کارها و هماهنگیهایش میدویدم؛ از تفریح و استراحت خوابگاهم میزدم و با عشق، آن را با کمک اسپانسرهایش به دست دانشجویان میرساندم.
هیچ وقت روزی را که نخستین شمارۀ تحت مدیرمسئولیام منتشر شد را فراموش نمیکنم: حس تولد پدری که اولین فرزندش به دنیا آمده بود. در پوست خودم نمیگنجیدم.
الآن که این یادداشت را مینویسم، نمیدانم این نشریه کجاست و آیا هنوز منتشر میشود یا نه؛ نمیدانم بعد از من چند مدیرمسئول آمدند و رفتند؛ و نمیدانم آیا نشریۀ دیگری با این نام در جای دیگری از کشور عزیزم منتشر میشود یا خیر.
اما خوب میدانم و اطمینان دارم با همین نشریه توانستم لبخند را بر لبان خیلی هم همسن و سالهایم در آن دوران بنشانم. خیلی چیزها یاد گرفتم؛ با انسانهای ارزشمندی آشنا شدم که بزرگترین آن، استاد ارجمند مهدی امید، مسئول دفتر نشریات آن زمان در دانشگاه بود.
اما نکتۀ مهمتر بعد از مرور خاطرات برای همۀ ما به باور من باید این باشد: هماکنون در کجا هستم و چه دستاورد ماندگار دیگری را میتوانم خلق کنم؟
این خیلی عالیست که خاطرت خوب داشته باشیم و از مرورشان لذت ببریم؛ اما گذشته به هر حال تمام شده است.
ما الآن همین جایی هستیم که میبینیم و حس میکنیم؛ شرایط را درک میکنیم و آینده هم مد نظرمان است.
من تصور میکنم اینجا قدرت تفکر و آیندهنگری بسیار اهمیت دارد؛ چرا که باعث میشود ادامۀ مسیر را به گونهای طی کنیم که در نهایت، دستاوردهایمان حتی بعد از مرگ نیز بتواند اثرگذار باشد و اثرگذار بماند.