در حال حاضر 4.32 میلیارد کاربر موبایل در سراسر جهان وجود دارد که نشان میدهد بیش از 90 درصد جمعیت حاضر در اینترنت برای آنلاین شدن از موبایل استفاده میکنند.
در حال حاضر 4.32 میلیارد کاربر موبایل در سراسر جهان وجود دارد که نشان میدهد بیش از 90 درصد جمعیت حاضر در اینترنت برای آنلاین شدن از موبایل استفاده میکنند.
بر اساس تحقیقات گوگل، فقط 50 میلیثانیه (0.05 ثانیه) طول میکشد تا کاربران اولین برداشت را از وبسایت شما داشته باشند و در آن بمانند یا سراغ سایتهای دیگر بروند. این تحقیق نشان داد که پیچیدگی تصویری کم و سادگی عوامل مهم جذب و ماندن کاربران در یک وبسایت هستند. ظاهر همه عناصر وبسایت باید ساده و تمیز باشد و باید پیش از طراحی سایت به سایتهای پرترافیک رقبا سر بزنید و مسیر مناسب تیم طراحی را مشخص کنید.
1. حفظ اشتیاق در طولانیمدت
افرادی که در دنیای استارتاپها غرق هستند، خوب میدانند که راهاندازی یک کسبوکار به اشتیاق نیاز دارد، اما بزرگ کردن شرکت داستان دیگری است، زیرا زمان و تلاش بسیاری میطلبد و شاید فورا نتایج کار سخت خود را نبینید. این همان نقطهای است که اشتیاق اغلب کارآفرینان کاهش مییابد، اما دقیقا همان نقطهای است که به اشتیاقی بیش از همیشه نیاز دارند. بدون اشتیاق، نمیتوانید باانگیزه بمانید و به تیمتان هم انگیزه بدهید. وقتی احساس میکنید اشتیاقتان رو به کاهش است، باید دوباره علاقهای که در ابتدای راهاندازی شرکت داشتید را به خود یادآوری کنید و به موفقیت نهایی اطمینان داشته باشید. نوشتههای پشت لباسهای کارتان که در روزهای اول به شما انگیزه میداد را دوباره بخوانید و به پیشرفتهایی که تاکنون داشتهاید فکر کنید (حتی اگر دقیقا همان جای مطلوب نیستید). مسیر سفر بهاندازه هدف نهایی ارزشمند است و اشتیاق، سوخت این سفر را تامین میکند.
2. قدرت تغییر مسیر
پس از تاسیس شرکت خودم در 2012، با انواع تغییرات غیرمنتظره روبهرو شدم. من این شرکت را بهعنوان یک استارتاپ برنامهریزی سفر تاسیس کردم، اما چند سال بعد مسیر را تغییر دادم و فقط بر سفرهای مجازی تمرکز کردم. سپس در سال 2018 متوجه شدم که باید برای استفاده از فرصتهای ارائه شده توسط مصرفکنندگان آگاه دوباره مسیرمان را تغییر دهیم. هیچ یک از این تغییرات آسان یا حتی واضح نبودند، اما توانایی اجرای آنها عامل تمایز بین موفقیت و شکست بود.
معمولا یک ایده قبل از تبدیل شدن به یک کسبوکار باید چندبار تغییر مسیر دهد. شرکت قبلی من به شرکت فعلی تبدیل شد که یک پلتفرم آماری قوی است و به شرکتهای فورچون 500 کمک میکند اطلاعات دقیق و دستاولی درباره رفتار مصرفکنندگان پیدا کنند و در نوآوری و نوسازی محصول از آنها استفاده کنند. ازآنجاکه من این تغییر مسیر را پذیرفتم و با تقاضای بازار آشنا بودم، انتقال موفقیتآمیزی از یک استارتاپ به یک شرکت بزرگ داشتم و از تیم خود که در نتیجهبخش بودن این تغییرات به من کمک کردند سپاسگزارم.
3. پایداری در برابر «نه»
کلمه «نه» یک عنصر رایج در زندگی کارآفرینان است، اما وقتی از استارتاپ فراتر میروید و میخواهید به شرکت بزرگی تبدیل شوید، تجربه عجیبتری با این واژه دارید. وقتی برای اولینبار استارتاپم را راهاندازی کردم، مدام به خودم یادآوری میکردم وقتی یک در بسته شود، در دیگری باز میشود. همین خوشبینی و سرسختی انرژی ادامه دادن را به من داد. اما وقتی «نهها» مقابلتان پدیدار میشوند، باید روش عبور از آنها را یاد بگیرید و هیچ فرصتی برای درخواست حمایت را از دست ندهید.
من همیشه آماده بودم تا قابلیتهای شرکت تعمیرات آسانسور خود را برای سرمایهگذاران احتمالی بیان کنم و وظیفه خود میدانستم که در کنفرانسهای صنعتی با افراد کلیدی ملاقات کنم و ارزش شرکتم را برایشان توضیح دهم. در یکی از این رویدادهای صنعتی، یکی از این افراد را دیدم که بهطرف آسانسور میرفت و در چند ثانیه تصمیم گرفتم دنبال او بروم. آن مکالمه 30 ثانیهای آینده شرکت من را تغییر داد. اگر به تمام «نههایی» که تا آن لحظه شنیده بودم فکر میکردم، پشتکار و پایداری لازم را نداشتم تا قدمی بهسوی آن آسانسور بردارم. نباید اجازه دهید طرد شدنها مسیرتان را مشخص کند و بدانید بهمحض شنیدن اولین «بله»، همه طرفدارتان خواهند شد.
4. صبر چشمانداز بهتری ارائه میدهد.
اغلب اشتیاق و صبر با هم سازگار نمیشوند و من نیز همیشه همین مشکل را داشتم. من همیشه به خودم ایمان و به محصولاتمان علاقه داشتم، اما در روزهای اولیه سفر کارآفرینیام احساس ناشکیبایی و ناامیدی میکردم، زیرا گمان میکردم یافتن مسیر درست خیلی طول میکشد.
با نگاهی به گذشته، اکنون میبینم که همه چیز دقیقا همانطور که باید اتفاق افتاده است. باید برای این سطح از موفقیت صبر میکردم تا بفهمم چیزی که بهآسانی به دست آید ارزشمند نیست. صبر من در طول سالها به من آموخت که از مسیر سفر لذت ببرم و پیروزیهای کوچک را جشن بگیرم. استارتاپها وقت چندانی برای پیشرفت ندارند، اما گاهی کمی صبر و بیشتر وقت گذاشتن کلید شناخت اقدامات لازم برای بزرگ شدن است.
در نهایت، توسعه یک شرکت مستلزم تمرکز استراتژیک، کار سخت و فداکاری است. پس، اگر این چهار اصل را در ذهن داشته باشید و اطراف خود را با افرادی پر کنید که اخلاق کاری و اشتیاق مشابه شما دارند، دلیلی وجود ندارد که نتوانید از یک استارتاپ ضعیف به یک کسبوکار موفق تبدیل شوید.
1. پشت تریبون نایستید.
تریبون مانعی غیرضروری را بین شما و مخاطبتان قرار میدهد. با مخاطب صحبت کنید، نه برای خودتان.
2. لباسهای مخصوص سخنرانی داشته باشید.
برای آنکه مردم شما را بهخاطر بسپارند، باید از هر چیزی که در اختیار دارید استفاده کنید. لباس چیز مهمی است. در کمد لباسهایتان چیزی را پیدا کنید که مردم به ذهن میسپارند. ماری اسمیت همیشه از رنگ آبی فیروزهای استفاده میکند. مردم همیشه ماری را بهخاطر میسپارند و یکی از دلایلش هم رنگ آبی فیروزهای است.
3. اشکالی ندارد که روی صحنه قدم بزنید.
شما انسان هستید و پا دارید. از پاهایتان استفاده کنید. چند نقطه از صحنه را که میتوانید بین آنها در رفتوآمد باشید پیدا کنید. پنج ثانیه در یک نقطه بایستید و سپس به نقطه بعدی بروید. هر بار که به سراغ موضوع جدیدی میروید، حرکت کنید.
4. با استفاده از هشتگ رویداد موردنظر، سخنرانیتان را پیش از شروع ترویج دهید.
روز قبل و صبح روز سخنرانیتان، حتما باید با استفاده از هشتگ رویداد موردنظر، کاری کنید که مردم بدانند قرار است سخنرانی کنید، درباره چه چیزی قرار است سخنرانی کنید و رویداد چه زمانی برگزار میشود. با این روش، افراد زیادی را به سخنرانیام کشاندهام که درست نمیدانستهاند در کدام یک از جلسات سخنرانی باید شرکت کنند.
5. در هیچ اسلایدی بیشتر از ۲۰ کلمه ننویسید.
اگر افراد مجبور باشند اسلایدتان را بخوانند، حواسشان از شما پرت میشود. از تیتر و متن برای اشاره به داستانتان استفاده کنید و از تصویر برای تحکیم نکته موردنظرتان. هدف من این است که روزی توصیه ست گادین را به کار ببندم و همه اسلایدهایم را، بهجای کلمات، صرفا با تصاویر پر کنم.
6. اگر از کلمات استفاده میکنید، دستکم از اندازه قلم ۳۰ یا بزرگتر استفاده کنید.
اگر در اسلایدتان متن دارید، مطمئن شوید که در عمل قابل خواندن است. اندازه قلم ۳۰ کوچکترین اندازهای است که به کار میبرم.
7. فضا را عوض کنید.
مخاطبانتان فقط میتوانند هشت دقیقه به شما توجه کنند هر چند دقیقه یکبار، جریان سخنرانیتان را با مکث کردن و گفتن داستانی که به نحوی به موضوع مربوط میشود متوقف کنید. افراد داستانها را بیشتر از چیزهای دیگر به ذهن میسپارند.
مشتریان محتوای مربوط به فروش را صرفا در لحظات بسیار خاصی از فرایند فروش لازم دارند. اگر درباره محتوایی که دارید صادق باشید، سازمانتان محتوای زیادی در ارتباط با ویژگیها و مزایا خواهد داشت. آنچه لازم دارید داستانهایی است که مشتریانتان را درگیر کند و آنها را به اقدام سوق دهد.