نوشتن و عشق به نویسندگی با کانون پرورش فکری کودکان و نوجوانان در من جوانه زد و شروع کرد به رشد کردن.
از آن دفترهای قدیمی نوستالژی همیشه یکی همراهم بود؛ داستان و شعر می نوشتم و برای مسئول مربوطه با پاکت مخصوص می فرستادم و بی صبرانه منتظر جواب بودم؛ صبری شیرین که دوباره شوق نوشتن را در من تقویت می کرد.
زمانی که وارد فضای دانشگاه و رشته تخصصی مدیریت شدم، نوشته هایم رنگ و بوی مدیریتی گرفت؛ از همه چیز در حوزۀ مدیریت می نوشتم.
وقتی دوره های تخصصی کسب و کار و سطوح پیشرفته را گذراندم، سطح نوشته های خودم را بیشتر ارتقاء دادم و بیش از هر زمان دیگر از دل نوشته های آبکی فاصله گرفتم!
واقعیت نویسندگی به شکل حرفه ای همین است؛ یعنی چیزی بنویسیم که به داشته های انسان ها چیزی اضافه کند؛ نه اینکه تنها وقتشان را با حرف هایی بگیرد که هیچ ارزشی برایشان ندارد.
و امروز هنوز می نویسم و خوشحالم که نوشتن، ابزاری هست که هیچ وقت از آن دور نشدم.