با 750 مشاور و تسهیلگیر در خصوص هوش مصنوعی و چت جی پی تی صحبت کردند و متوجه شدند از نتایج حاصل این تحقیق که یک ظرافتی در کمک از انسان و هوش مصنوعی وجود داره که مستمر در حال تغییره؛ به این معنا که در فضاهایی باید سنگینی کفۀ ترازو به سمت استفاده از هوش مصنوعی و تکیه بر نتایج اون بره و در فضاهایی، محوریت با انسان و تصمیمگیری و تحلیل فکری اون باشه.
مطلب دیگری که این پژوهش نشون میده، این هست که هوش مصنوعی به هیچ عنوان جایگاه ذهنهای خلاق و انسانهای با ذهن و رویکردهای رهبری رو نمیگیره. البته مدیران و رهبرانی که از ابزارهای هوش مصنوعی کمک میگیرند، سریعتر و خلاقانهتر عمل میکنند و کیفیت نتایج کارهاشون حدود 40%بالاتر نسبت به سایرین هست. در عین حال یکسری از همین مدیران و رهبران اگر ظرافتهایی که در ابتدا اشاره شد رو رعایت نکنند، خلاقیتهای ذهنی خودشون رو با دست خودشون خفه کردند و بردۀ بیچون و چرای هوش مصنوعی شدند؛ حتی نتایج این پژوهش نشون میده که در کارها و پروژههای پیچیده کسانی که فقط هوش مصنوعی رو بکار میگیرند، 19% احتمال کمتری هست که پاسخ یا خروجی درست و مفید رو ارائه بدهند.
این تحقیق نشون میده که سازمانها و سیستمهای رو به تعالی، به ذهنهای تجربهمحور و تحلیلگر عناصر و رویدادها نیاز دارند.
ادوارد مکفولند، استادیار دانشکده بازرگانی هاروارد و یکی از پژوهشگران این مطالعه توضیح میده که چطور تشخیص اون ظرافت اشاره شده در ابتدای امر، مستلزم مطالعه و شناخت درست افراد در مسیر یادگیری و رشد فردیشون هست. به هر حال شرکتها و سازمانهای چابک نمیتوانند ابزار هوش مصنوعی رو نادیده بگیرند؛ اما غرق شدن در این ابزار بدون وجود رهبران دارای فکر تحلیلی و خلاق، استراتژی صحیحی نیست.
به عبارت سادهتر: رها شدن در استفاده از هوش مصنوعی، زیانهای بسیاری داره که یکیش اتلاف وقت و زمان هست.
انسانهای رهبر در سازمانها و کسبوکارهای بیزینسی دنیا، روی محصولات و رویکردهای جدید مانند خلاقیت، مهارتهای تحلیلی، متقاعدسازی و مهارتهای نوشتاری، تمرکز میکنند و اقدام به مفهومسازی، تولیدمحتوا و توسعۀ سازمان میدهند. بخش دیگری از رهبران که در هر لایۀ یک سازمان/سیستم حضور دارند، مسائل تجاری رو با دادههای کمی و تفکر انتقادی و افزودنیهای دیگر از جمله مصاحبه با مشتریان و شرکتها حل و فصل میکنند.
آزمایشها و تحقیقات این بررسی نشون داده که استفاده از هوش مصنوعی برای افراد صاحب سبک و تفکر، منجر به ارتقای کمی و کیفی خروجی کار و ایدهها خواهد شد؛ حتی اگر کیس موردی، طراحی یک مدل کفش برای یک مجموعۀ تولیدی و یا خلق ایدههای جدید برای روشهای مدیریتی و ارتباطی مدیران با کارکنان باشه.
این پژوهش و مطالعۀ موردی، قابلیت بسط و توسعه رو داره. سجاد رحیمی مدیسه