بسیاری فرآیندها برای بازطراحی و نوآوری در یک سازمان/کسبوکار نیازمند محتوای متناسب شده برای آن سیستم هستند.
اهمیت نگاه سیستمی رو هم نباید دست کم بگیریم. خیلی از راه حلهای درست اگر با در نظر گرفتن سایر عوامل در یک سیستم لحاظ نشوند، نه کارآیی دارند و نه پشتوانهای برای اجرا.
سیستمهای مدیریتی و به خصوص فرهنگهای سازمانی، نقش بسیار پراهمیتی رو در چگونگی اجرای کارهای درست ایفا میکنند.
نباید دچار سرخوردگی و یا ناامیدی بشویم. ما باید بپذیریم بسیاری از استانداردها و توسعههای پر زرق و برق و دهانپرکن و شاید باکلاس! بیشتر نسخههای وارداتی و کپیبرداری شده توسط برخی برای سودجوییهای مالی هستند تا کارهای اساسی و پایهای برای تعالی یک سیستم/سازمان/کسبوکار.
پس نباید اگر یک استاندارد یا روش علمی ثابت شده در ایران کار نمیکند، ناامید شویم و خودمان را سرزنش کنیم! بلکه باید به دنبال این سؤال باشیم که چطور میتونیم اون راه حل درست رو به زبان فرهنگ اون سازمان/کسبوکار ترجمه کنیم؟
خیلی اوقات استانداردها و راه حلهایی که فکر میکنیم درست هستند(به واقع هم درست هستند.)، برای یک سیستمی مفید میتونه واقع بشه که به بلوغ رسیده باشه.
پس سطح بلوغ یک سازمان هم بسیار اهمیت داره.
به عنوان مثال فرض کنید یک ساختار جدیدی رو برای چارت یک سازمان یا بخشی از اون میخواین طراحی و پیاده کنید؛ به نظر شما آیا تغییر ناگهانی جواب میدهد؟ قطعاً خیر.
با مخالفت، زیرآب زدن! و در نهایت شکست ایدۀ شما مواجه میشود.
اما اگر با مهارت و ظرافتهایی با زبان متقاعدسازی و خلق ارزش برای ذینفعان، کار کنید؛ بدون شک موفقتر خواهید بود.
نوآوری در هر سطحی هم از این قضیه مستثنی نیست. نمیشود ناگهان مجموعهای از انسانها، ابزارها و منابع رو با هم به کار گرفت یا درگیر یک فرآیند کرد. بدون شک در سازمان و کسبوکار ایرانی، به شدت مقاومت میکنند و در نهایت دستاوردی حاصل نخواهد شد.
پس ملاحظه میکنیم ما باید محتواهای درستی رو در طراحی و نوآوری برای یک سازمان یا کسبوکار انتخاب کنیم و در مرحلۀ بعدی، اولویتگذاری صحیحی برای نشر این محتواها داشته باشیم.
از یک اطلاعرسانی ساده گرفته تا اجرای یک فرآیند اگر محتوای درست و متقاعدکننده نداشته باشد، طراحی و نوآوری ما به شکست خاتمه پیدا خواهد کرد.