کمپانی موتورولا حتی در گذشته هم خیلی جلوتر از زمانِ حال سازمانهای ما در ایران عمل میکرده. این شرکت در اواسط دهه ۹۰ برای نگهداشت هنرمندانه و اندازهگیری میزان حرکت سازمان به سمت استراتژیها یه برنامه منظم به نام استحقاق کرامت فردی(IDE) رو در سازمان اجرا میکرد و از تمام کارکنانش ۶ سوال مشترک رو میپرسید. این برنامه بصورت آنلاین و هر سه ماه یکبار انجام میشد. پاسخ هریک از سوالات شفاف و بصورت "بلی" یا "خیر" بود و پاسخدهنده ناشناس بود.
سوال اول:
آیا کاری که انجام میدهم مهیج و معنادار است و به موفقیت موتورولا کمک میکند؟
سوال دوم:
آیا دانش کافی و موقعیت مناسبی برای رسیدن به موفقیت را دارید؟
سوال سوم:
آیا برنامه آموزشی برای ارتقای مستمر مهارتهای شما در شرکت شناسایی شده است؟
سوال چهارم:
آیا برنامه شغلی هیجان انگیز و در دسترسی برای شما لحاظ شده است؟
سوال پنجم:
آیا طی ۳۰ روز گذشته بازخورد صریح، مثبت یا منفی از مدیر خود دریافت کرده اید که به بهبود عملکرد شما منجر شود؟
سوال ششم:
آیا شرکت به شرایط شخصی، جنسیت و فرهنگ شما حساسیت کافی نشان میدهد؟
در پایان نظر سنجی مدیر ارشد موتورولا مدیران رو جمع میکرد و در مورد نتایج پاسخ کارکنان و بهبود شرایط، راهکار میداد.
نتیجه و یک سؤال: سازمانی که عملکرد خوبی داره، تطبیق خواستههای فردی پرسنل در پیشرفت شغلی و نیازهای سازمان براش اولویته.
حالا سوال اینجاست که چرا سازمانهای ما از چنین برنامههایی فرسنگها فاصله دارند؟
پاسخ: بدون شک قوانین نادرست بالادستی در تخصیص بودجه و اعتبارات، یکی از ارکان مهم عدم تحقق رعایت کرامت فردی کارکنان در هر سازمان و مجموعهای هست. رکن دیگر، عدم باور و ذهنیت مدیران ارشد و تصمیمبگیر(نه تصمیم ساز و یا به اصطلاح: پادو!) نسبت به این مسأله هست.
البته که ما باید میزان توسعه و رشد کمپانیهای اروپایی و امریکایی رو هم نسبت به کشور خودمان نادیده نگیریم. آسیبهایی که ما در صد سال اخیر به دلایل متعدد متحمل شدهایم و بعضاً هنوز هم در جریان هست که یکی از مثالهای بارزش تحریمهای ناجوانمردانه و حتی غیرانسانی علیه ماست.(که به عنوان مثال حتی بیماران مظلوم پروانهای ما در کشور هم از این قضیه دارند آسیب میبینند که مشت نمونۀ خروار از آسیبدیدگیهاست.)