اصطلاح “مدیران کوتوله” به طور عمده به مدیرانی اشاره دارد که به دلیل کمبود تجربه، مهارتها یا دانش کافی، قادر به انجام وظایف مدیریتی به نحو موثر نیستند. این عبارت معمولاً به مدیرانی اطلاق میشود که در مواقع مختلف قادر به تصمیمگیری درست، حل مسائل پیچیده، ارتقاء تیم و اجرای استراتژیهای موثر نیستند.
این نوع مدیران علاقه زیادی به زندگی جلبکی دارند و برای این نوع زندگی محیطی باتلاقی را ایجاد می کنند. مدیران کوتوله، کوته بین و فاقد علم مدیریت هستند لذا افرادی را انتخاب می کنند که از خود کوتاه تراند و توان تحمل کسی را که کمی از آنها قوی تر باشد ندارند. اثرات مخرب این نوع مدیریت می تواند سال های زیادی باقی بماند.
مدیران کوتوله معمولاً با یک سری از ویژگیهای خاص شناخته میشوند که میتوان به شکل زیر برخی از این ویژگیها را معرفی کرد:
تردید و تعلل در تصمیمگیری: مدیران کوتوله عموماً در تصمیمگیریهایشان تردید دارند و به تعلل میپردازند.
ناتوانی در حل مسائل پیچیده: آنها معمولاً نمیتوانند به طور موثر با مسائل پیچیده روبرو شوند و به دنبال راهحلهای سادهتر هستند.
عدم مدیریت وقت: اغلب به تعویق میافتند و نمیتوانند وظایف را به طور مؤثر زمانبندی کنند.
ناتوانی در ارتباط با تیم: مهارتهای ارتباطی ضعیفی دارند و نمیتوانند با اعضای تیم به خوبی همکاری کنند.
عدم رهبری موثر: نمیتوانند تیم را به خوبی هدایت کنند و نقش رهبری را به درستی ایفا نمیکنند
خودمحوری: ممکن است بیش از حد به خودشان توجه کنند و به نظرات و نیازهای اعضای تیم کمتر توجه کنند.
عدم توانایی در مدیریت تغییر: با تغییرات و تحولات دشواری دارند و نمیتوانند به خوبی با آنها سازگاری پیدا کنند.
کمبود انگیزه: اغلب برای خود و تیمشان انگیزه کافی ندارند و از دستاوردهای مشخصی برخوردار نیستند.
عدم ارتقاء مهارتها: ناپایداری در ارتقاء و بهروزرسانی مهارتهای مدیریتی خود.
ترس از ریسک: اغلب از رفتن به مسیرهای نو و پیشرفتهتر اجتناب میکنند و ترجیح میدهند در محدوده راحتی خود بمانند.
نقص در برنامهریزی استراتژیک: عدم توانایی در تدوین و اجرای برنامهها و استراتژیهای موثر.
تنبلی در یادگیری: عدم تمایل به یادگیری جدید و بهروزرسانی دانش و مهارتها.
عدم مدیریت تنش: ناتوانی در مدیریت تنشها و مناقشات در تیم.
نقص در انگیزش تیم: نمیتوانند تیم را تحریک کرده و به انگیزهبخشی بپردازند.
عدم تعامل با مشتریان و مراجعین: درک ناتوانی در برقراری ارتباط با مشتریان و ارتباطهای عمومی.
نبود رویکرد داوری: از نقدها و بازخوردها عصبانی میشوند و نمیتوانند از آنها بهرهبرداری کنند.
بیثباتی عاطفی: به تناوب بین حالات انگیزشی و ناامیدی سوء تنظیم شدهاند.
ناکارآمدی در مدیریت تغییرات: با مقاومت در برابر تغییر و تسلط بر فرآیندهای تغییر دشواری دارند.
عدم ایجاد محیط کاری مثبت: نمیتوانند محیطی را ایجاد کنند که اعضای تیم به طور خلاقانه فعالیت کنند.
عدم پذیرش مسئولیت: در مواقع بحرانی اغلب از پذیرش مسئولیتها پرهیز میکنند و به جای آن اعمال خارجی را مقصر میدانند.