توسعۀ فردی کارکنان در یک سازمان و مجموعه با مفاهیم و اطلاعات بسیاری سروکار دارد؛ اما سؤال اینجاست که: از کجا شروع کنیم؟
مسألهای که مسلم است، این است که ما با کمبود اطلاعات مواجه نیستیم؛ بلکه با کمبود چگونگی استفاده از اطلاعات برای توسعۀ کارکنان سروکار داریم.
تا دلمان بخواهد، کتاب وجود دارد و تبلیغ و نشر میشود؛ اما کدام کتاب؟ کارکنان سردرگم هستند و باید کسی باید که راهنماییشان بکند که چه بخوانند و حتی چه نخوانند!
ما در توسعۀ فردی کارکنان با مهندسی و تحلیل اطلاعات و محتوا سروکار داریم؛ کپیبرداری پاسخ نمیدهد؛ چرا که هر سیستم و سازمانی، داستان منحصر به فرد خودش را دارد.
گاهی لازم است از فرد شروع کنیم تا به یک جمع متعالی برسیم؛ با آموزشهای درست؛ با مطالعه و مشاورههای فردی؛ با محتوای ارزشمند؛ و ...این موارد همه نیاز به مطالعه و بررسی دارد.
کار بدون مطالعه برای توسعۀ کارکنان، محکوم به شکست است؛ خصوصاً اگر روی آن، تحلیل و بررسی همه جانبه صورت نپذیرفته باشد.
کوتولهپروری به نفع هیچ سیستمی نیست؛ وقتی دیگران رشد کنند، همه با هم رشد میکنند؛ جا به اندازۀ کافی برای همه هست! چرا تنگنظری و حسادت؟
یادگیری مؤثر و ایجاد یک فرهنگ یادگیری برای کارکنان، از خلاقیت سرچشمه میگیرد. خلاقیت است که برای مسائل و مشکلات راهگشاست؛ این خلاقیت را باید در ذهن افراد توانمند جستجو کرد. افراد توانمند با یک جرقۀ ذهنی به راحتی میتوانند معادلات را عوض کنند؛ درست مانند ستارگان بزرگ فوتبال که در یک زمین، همۀ نتیجه را رقم میزنند.
توسعۀ کارکنان نامتجانس و در عین حال به هم وابسته است؛ یک عضو سازمان نیاز به یادگیری یک ابزار برای تایپ بهتر دارد و دیگری نیازمند یادگیری یک مهارت نرم یا حتی تخصصی در سطوح پیچیدهتر. آدمها متفاوتاند؛ نسخۀ معجزهآسا نداریم! نسخۀ یک شبه یا یکساله هم خبری نیست! توسعۀ انسانها مسیری بیپایان است؛ اما باید درست ریلگذاری شود و سنگ بنای محکمی داشته باشد.
یکی از آسیبهایی که در بسیاری از سازمانها و حتی کسبوکارهای کوچک و متوسط وجود دارد، نشنیده شدن صداهای پنهان و حتی آشکار آدمهاست. وقتی با آدمها درست گفتگو نمیکنیم، چگونه انتظار داریم درد و دغدغۀ آنها را درک کنیم و برایشان چاره اندیشی کنیم؟
شاید به خاطر همین آسیب است که بسیاری کارکنان و کارمندان، دچار روزمرگی میشوند و نه هدفی دارند و نه اشتیاق سوزانی برای بهتر کردن خودشان؛ اسیر مسائل تکراری و در نهایت خروج از سازمان و ته خط! چقدر دردناک و چقدر تلخ!
گاهی از خودم میپرسم چه اتفاقی برای یک عضو سازمان و کسبوکار میافتد که حاضر میشود چندین ساعت در هفته را به تلویزیون، بازیهای موبایل و پلیاستیشن اختصاص دهد؛ اما حاضر نباشد دو خط کتاب بخواند یا مهارتی جدید یاد بگیرید؟ آیا علتی جز بیهدفی و دچار روزمرگی شدن را دارد؟
تنبلی، بسیاری از کارکنان امروز را در مسیر توسعه متوقف کرده است؛ هزار و یک بهانه برای آن میتراشند و در نهایت، بازنده خودشان هستند؛ اما این باخت را هم گردن خدا و سرنوشت میاندازند!
برای دهها مسائل غیرضروری و حتی زائد نگران هستند؛ اما برای گذشت بیحاصل عمر خود، اصلاً و ابداً ! چرا؟ بیهدفی و حتی حساس پوچی در زندگی.
من عمیقاً باور دارم سه گام اول توسعۀ فردی برای هر کارمند یا عضو یک سازمان این سه چیز است: شناخت درست خود، شناخت درست محیط و تعیین دقیق هدف.
مطالب مرتبط: