مدل کسب و کار، روشی منحصربهفرد برای هر طرح اقتصادی هست که در نهایت به فروش ختم میشود.
زمانی که مدل کسبوکار را میشنوم، ناخودآگاه یاد استیوجابز و یا چارلیچاپلین میافتم که تا امروز که این سطور را مینویسم، کسی مانند آنها، جایگاهی در دنیای کسبوکار خودشون(فناوری اطلاعات و سینما) ایجاد نکرده و بعید میدانم به عمر و حیات خودم، بتوانم نظیر این دو ستاره را در اکوسیستم کسبوکارشان به چشم ببینم و درک کنم.
الایحال هر کسبوکاری که بتونه مدل اختصاصی خودش رو پیدا و در مسیر فرآیندهای همان مدل پیش بره، بدون شکل موفقیتی ماندگار به دست میاره. دلیلش هم این هست که مزیتها و امتیازاتی رو درون سیستم خودش ایجاد میکنه که قابل تقلید و یا حتی الگوبرداری نیست.
نکتۀ مهم دیگه این هست که حفظ فرآیند فروش و غلبه بر چالشها انرژی بسیار کمتری رو از صاحبان کسبوکار مربوطه میگیره؛ چون در یک اقیانوس آبی(و نه اقیانوس قرمز پر رقابت) مشغول فعالیت خودشان هستند؛ به صورت انحصاری و مبتنی بر مدل خاص خودشان. به همین دلیل همیشه فروش قابل قبول و مشتریان خودشان را دارند.
البته این به آن معنا نیست که بهبود و توسعه در یک کسبوکار موفق معنا نداره؛ بر عکس: کسبوکارهای موفق همیشه روندهای بازار و به خصوص نیاز مشتریان رو رصد کرده و خودشان را به روز نگه میدارند.
اگر به کسبوکارهای جدید موفق و فراگیر نگاه کنیم، متوجه درستی این گزاره میشویم که با تکیه بر نیازهای جدید مشتریان، بیزینسهای جدید خلق شد.